نوشته شده توسط : علی نوروزی

مدیریت در عمل قدمتی به اندازه تاریخ بشریت دارد ولی آنچه امروز به عنوان علم مدیریت شناخته می شود. پس از "انقلاب صنعتی" وبا استفاده از ماشین در عملیات تولید و بروزتغییرات عمده در نظام تولیدی و اقتصادی و تکنولوژیکی جهان نظیر تولید انبوه و جدا شدن مدیر و مالک ازهم توسط فردی به نام "فردریک وینسلو تیلور" (۱۹۱۵-۱۸۵۶) مطرح شد. تیلور مهندسی مکانیک بود که با استفاده از تجربیات خود درصنایع فولادسازی، مطالعاتی در زمینۀ "اصول مدیریت و مطالعۀ روش کار" انجام داد .او"حرکاتِ بدن"را برای انجام کار و "زمان انجام کار "را مطالعه می‌کرد تا بتواند زمانی استاندارد را برای انجام کارها تعیین کند و بر اساس آن قضاوت کند زمانی که هرکارگر برای انجام کار مشخصی صرف کرده چه تناسبی با زمان ممکن برای انجام آن کار داشته است. این تفکر بعداً مبنایی برای سیستم پاداش وتنبیه گردید. در دهه 1880 میلادی فردریک تیلور مطالعات خود را درزمینه زمان سنجی و حرکت سنجی، به مثابه راهی برای تعریف و بهینه سازی "واحدهای مستقل نیروی کار تخصصی"آغاز کرد. تا قبل از تيلور كارها بر اساس حسابهاي سرانگشتي انجام مي‌شد و ازاستانداردهاي علمي، برنامه‌ريزي مديريتي و رويه‌هاي تحليل خبري نبود. هدف تيلورتغيير اين وضعيت به شرايطي بود كه نشان دهد مديريت فعاليتی علمي است نه يك کاری اتفاقی . از تیلور با عنوان "پدر مدیریت علمی" و موسس مکتب تیلوریسم یاد می شود. اودر سال 1911 میلادی کتاب اصول مدیریت علمی را منتشر ساخت و در آن متذکر شد که "بهتر است هدف اصلی مدیریت، حداکثر کردن کامیابی کارفرما و کارمند باشد".



:: موضوعات مرتبط: مدیریت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2563
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی نوروزی

 مقدمه:

خلاقیت  هر نظام اجتماعی، پدیده ای مبتنی بر نظم منطقی و تابعی از خلاقیت افرادی است که نظام از آنها تشکیل شده است. با پیشرفت روز افزون دانش و تکنولوژی و جریان گسترده اطلاعات،امروزه جامعه ما نیازمند آموزش مهارت هایی است که با کمک آنها بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود.و برای این کار باید هدف پرورش انسانهایی باشد که بتوانند با مغزی خلاق با مشکلات روبه رو شده و آنها را از میان بردارند.امروزه مردم ما نیازمند آموزش خلاقیت هستند که با خلق افکار نو به سوی یک جامعه سعادتمند قدم بردارند.هر انسانی به یک اندازه ای علم و تجربه دارد که دیگری آن را ندارد،هیچ کس قادر نیست به میزان اطلاعات واقعی هر کس که در گوشه ذهن او نهفته است پی ببرد.این اطلاعات زمانی به حرکت در می آید که انگیزه ای قوی سبب رها شدن آن به بیرون ذهن می شود و در نهایت سبب می شود جریانی از علم و دانش و تجربیات میان آنها جاری شود که این همان زمینه ساز نوآوری  و خلاقیت خواهد بود.
 یکی از شرایط لازم برای پدیدار شدن این افکار نو وجود آرامش مغز است،به همین خاطر لازم است انسانها بکوشند در جامعه شرایطی پدید آید که در بستر آن مغز بیندیشد و تکامل یابد و سبب ساز افکار نو و شرایط برای سازندگی در جامعه (سازمان) مهیا شود.



:: موضوعات مرتبط: مدیریت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1470
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 آذر 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد